هوالفتاح العليم

یکشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۹

بسم الله الرحمن الرحیم
هوالفتاح العلیم
سالها از حماسه دفاع مقدس می گذرد ، یاد یاران سفر کرده وغربت جانبازیهای آن روزها در اعماق وجودمان ما را به فکر فرو میبرد که واقعا آیا بعد از شهدا ما به وظیفه خود عمل کرده ایم یا خیر؟
شاید بهترین پاسخ را آن پیر سفر کرده داده است که خوشا به حال آنانکه با شهادت رفتند

در مقاله ذیل که به نظربنده جمع بندی خوبی درمورد وقایع سالهای پایانی جنگ است ، گوشه هایی از عظمت امام خمینی (ره) و امت امام از یک سو و اوج ظلمت حاکم بر جهان یا واژه استکبار جهانی به چشم می خورد.
از خدامیخواهم که توفیق مجاهدت خالصانه وشهادت در راهش را به من هم عطا فرماید
اللهم صل علی محمد وآل محمد-6 شعبان 1431 / يکشنبه 27 تير 1389 / Jul 18 2010

نگاهي به وقايع تاريخي منتهي به پذيرش قطعنامه 598

صدام: پذيرش قطعنامه پشت ما را مي شكند


خبرگزاري فارس: صدام در جلسه اي اظهار داشت كه ما فكر مي كرديم خميني تنها مرد خدا و عبادت است ما نمي‌دانستيم او يك سياستمدار خبره است پذيرش قطعنامه پشت ما را مي شكند.
سال 1365 شمسي در حالي به پايان مي رسيد كه نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در حال تثبيت مواضع خويش در منطقه عملياتي شرق بصره ، موسوم به شلمچه بودند كه به دنبال عمليات كربلاي 5 به تصرف آنان در آمده بود. عمليات كربلاي 5 گرچه به هدف نهايي خود يعني جدا سازي منطقه بصره از شمال عراق نرسيد اما براي رژيم بعثي عراق كابوسي تكان دهنده را آفريد و تمام حاميان منطقه اي و جهاني صدام را به تكاپويي جدي واداشت. سال 1365 با وعده سال تعيين سرنوشت جنگ توسط مسئولين بلندپايه جمهوري اسلامي آغاز شده بود و همين اشاره براي رژيم بعثي عراق كافي بود تا تمام توان ماشين جنگي خود را به كار گرفته و فعل و انفعالات نظامي و سياسي ايران اسلامي را زير ذره بين قرار دهد. در همين راستا ، ماجراي رسوايي «مك فارلين» و خدشه دار شدن اعتبار آمريكا در ميان متحدان عرب خود باعث شد كه واشنگتن جهت كسب آبروي برباد رفته اش ، ملاحظات سياسي و امنيتي را كنار گذاشته و هديه بسيار گرانقيمتي را به صدام تقديم نمايد. تصاوير ماهواره اي دقيقي كه توسط سرويس هاي امنيتي ايالات متحده از جابجايي گسترده نيروهي نظامي ايران در جبهه هاي جنوب تهيه شده بود ، شيرين ترين بخش اين هديه آمريكايي به شمار مي رفت و در نهايت به ارتش بعث كمك كرد تا مختصات نسبتا دقيقي از مشخصات زماني و مكاني عمليات سرنوشت ساز ايران به دست آورد. دقيقا به همين دليل بود كه «عمليات كربلاي 4» در همان دقايق آغازين به بن بست رسيد و پس از چند ساعت عملا متوقف گرديد. اين پيروزي سريع براي ارتش بعث عراق يك پيام آشكار داشت ؛ مطابق سنت حاكم بر استراتژي رزم نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ،تا يك سال ديگر عمليات بزرگ و خطرسازي انجام نخواهد شد و اين مجالي مغتنم و ارزشمند براي صداميان محسوب مي شد. بعثيان با اعلام جشن ملي در عراق ، در مستي كاميابي هاي خود غرقه بودند كه هجوم سنگين قواي اسلام در جبهه جنوب آن هم تنها به فاصله 15 روز از توقف عمليات كربلاي 4 آغاز شد و شگفتي جهان را برانگيخت. بسيجيان و پاسداران ايراني به مدت 35 روز متوالي ، نبردي را در شرق بصره و منطقه استراتژيك شلمچه دنبال كردند كه به لحاظ حجم آتش و ميزان قواي درگير در عمليات ، در تاريخ معاصر نظيري نداشت. عمليات كربلاي 5 به تمام نظاره گران جهاني نشان داد كه ايران اسلامي در بدترين شرايط نيز توان عوض كردن معادلات را دارد و تداوم اين جنگ در كنار پشتيباني همه جانبه از عراق نيز نمي تواند پاياني مطابق ميل قدرت هاي جهاني را براي آن به دنبال داشته باشد. به اين ترتيب سال 1366 شمسي در حالي شروع مي شد كه براي نخستين بار ، حاميان عراق (اعم از عناصر منطقه اي و بين المللي) به صورت جدي ، گزينه پايان دادن به جنگ ايران و عراق را ، به نحوي كه ايران به عنوان طرف پيروز جنگ قلمداد نشود آغاز نمودند. در صحنه ديپلماتيك ، تلاش براي تدوين قطعنامه اي جديد در سازمان ملل متحد با پيگيري اكيد ابرقدرت ها آغاز شد و در كنار اين رويكرد ، تحركات سياسي نظامي در منطقه جهت تغيير توازن قوا در منطقه ،به نفع عراق و حاميان عربش نيز در دستور كار قرار گرفت تا در هنگامه چانه زني هاي آينده ، ايران از موضع ضعيفي برخوردار باشد.نخستين اقدام عملي آمريكا در همين راستا ، اعلام آمادگي جهت تامين امنيت كشتي هاي نفت كش كويتي بود كه در خليج فارس تردد مي كردند. به اين ترتيب علاوه بر اين كه آمريكا به بهانه حفاظت از نفت‌كش‌هاي كويتي، مجهز‌ترين ناوگان نظامي خود را عازم خليج ‌فارس مي كرد و عملا به قدرت نمايي در مرزهاي دريايي ايران در جنوب مي پرداخت، امنيت صادرات نفت كويت نيز كه بخش عمده اي از صادرات نفت عراق از طريق اين كشور انجام مي گرفت تضمين مي نمود و اين در حالي بود كه جريان صادرات نفت ايران ، زير تهديد هميشگي نيروي هوايي عراق قرار داشت. بدين ترتيب مسئولين جمهوري اسلامي حق داشتند كه اين اقدام آمريكا را مداخله اي مستقيم به نفع عراق در جنگ به حساب آورند. از سوي ديگر قطعنامه 598 نيز تنها يك روز پيش از اولين اقدام آمريكا در حفاظت از نفت‌كش‌هاي كويتي در 30 تير 1366 تصويب شد. عمليات «اسكورت نفت‌كش‌ها» از منظر ايران هيچ معنايي جز اعمال فشار به منظور پذيرش قطعنامه 598 ، آن هم در زماني كه ايران از برتري نظامي در جبهه ها برخوردار بود ،نداشت.اولين عمليات اسكورت براي نفت‌كش‌هاي كويتي «گس پرنس» و «بريجتون» انجام شد. اما برخورد نفت‌كش غول‌پيكر «بريجتون» با مين كه خسارات سنگيني را به بار آورد حيثيت آمريكا را به شدت لكه‌دار كرد. ايران بدون پذيرش مسئوليت اين واقعه از آن ابراز خرسندي كرد و آمريكا را به خاطر توخالي بودن وعده‌هايش به سخره گرفت. حدود يك هفته بعد، در تاريخ 9 مرداد 1366، زائران ايراني خانه خدا كه در حال برگزاري تظاهرات سالانه برائت از مشركين بودند در شهر مكه توسط عوامل امنيتي رژيم سعودي مورد حمله قرار گرفتند كه طي آن چهارصد حاجي به شهادت رسيدند. اين اتفاق كه با حمايت آشكار و صريح اكثر كشورهاي منطقه (به جز ليبي و سوريه) مواجه شد و سكوت كامل مجامع بين‌المللي و حتي پشتيباني رسمي آمريكا را در پي داشت اولاً باب منازعه مستقيم و بي‌باكانه كشورهاي حاشيه خليج فارس را با ايران باز كرد و ثانياً نشان داد كه آمريكا در مواجهه با تهديد منافع خود در منطقه خليج فارس، بدون ملاحظه پايگاههاي عقيدتي انقلاب اسلامي را در هر كجاي جهان هدف خواهد گرفت. ضمن اينكه غوغاي خبري ناشي از اين فاجعه بي‌سابقه، اخبار مربوط به شكست طرح اسكورت نفت‌كش‌ها را تحت تأثير قرار داد و بيش از ساير مسائل به نفع آمريكا تمام شد. پس از وقوع فاجعه خونبار مكه، منطقه خليج فارس شاهد يك دور حملات نظامي عليه منافع ايران بود. اين حملات كه در مراحل مختلفي شكل گرفت، در مقاطع حساسي به وقوع پيوست. در ابتدا، عراق حملات هوايي خود عليه ايران را با حمله به تأسيسات نفتي و كشتي‌هاي تجاري و نفت‌كش‌ها آغاز كرد. همچنين نيروي هوايي عراق شش شهر ايران را مورد حمله سنگين قرار داد، ايران با توجه به موقعيت جديد و احتمال افزايش فشارهاي عراق با حمايت آمريكا و كشورهاي منطقه، پيش از اين اعلام كرده بود بمباران‌هاي عراق را از طريق حمله عليه حاميان اين كشور تلافي خواهد كرد. به اين دليل، متعاقب از سرگيري تهاجمات هوايي عراق، مقابله به مثل ايران محتمل به نظر مي‌رسيد. در چنين وضعيتي، براي اولين‌بار يك كشتي آمريكايي با پرچم پاناما در آب‌هاي درياي عمان با مين برخورد كرد. خبرگزاري‌ها به هنگام مخابره خبر به اين مسئله اشاره كردند كه برخورد اين نفت‌كش با مين به فاصله سه روز پيش از مانور دريايي ايران (موسوم به مانور شهادت در خليج فارس) در آب‌هاي منطقه و تمرين عمليات مين‌گذاري توسط قايق‌هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي صورت گرفته است. در همين چارچوب، پس از اصابت كشتي پانامايي با مين و كشف مين‌هاي جديد در درياي عمان، سخنگوي پنتاگون براي نخستين‌بار علناً و رسماً ايران را مقصر قلمداد كرد، واكنش رسمي آمريكايي‌ها نشان‌دهنده تلاش جديد آنها براي گسترش حضور در منطقه، با وارد ساختن فشار بر كشورهاي اروپايي جهت ارسال ناو‌هاي مين روب به خليج فارس و همچنين فراهم‌سازي مقدمات اقدام نظامي عليه ايران بود. با اين حال آمريكايي‌ها براي رها شدن از اتهام مداخله در جنگ به سود عراق و با نگراني نسبت به از سرگيري حملات هوايي عراق عليه تأسيسات اقتصادي و نفتي ايران و مقابله به مثل اين كشور، از طريق كويت و عربستان از عراق درخواست كردند تا زمان صدور قطعنامه‌اي از طرف شوراي امنيت در مورد مجازات ايران، حملات خود را متوقف كند. عراق علي‌رغم بي‌ميلي نسبت به اين امر تحت فشارهاي پيگير آمريكا و كشورهاي منطقه چند هفته‌اي از تهاجمات هوايي خود دست كشيد. در آن مقطع زماني معادله حاكم بر جنگ بدين شكل بود كه رعاق لازمه پايان دادن به آن را گسترش حملات به منابع نفتي و نفت‌كش‌ها و كشتي‌هاي تجاري ايران مي‌دانست و چنين ارزيابي مي‌كرد كه طي اين حملات علاوه بر تخريب مؤثر اقتصاد ايران و در نتيجه تضعيف پشتوانه مالي جبهه‌هاي اين كشور، بر اثر اقدامات تلافي‌جويانه ايران، آمريكا هم به حمايت از كشورهاي منطقه، با ايران درگير مي‌شود و اين امر نهايتاً به سود عراق بود. برهمين اساس، توقف حملات هوايي عراق 45 روز بيشتر طول نكشيد و زماني كه عراق با عمليات‌هاي پارتيزاني موفق ايران و بي‌نتيجه بودن تلاش‌هاي آمريكا مواجه شد حملات خود را با بمباران نفت‌كش الوند كه مشغول بارگيري نفت خام در جزيره سيري بود از سر گرفت. آمريكايي‌ها كه از متقاعد ساختن ايران نااميد شده بودند و توانايي جلوگيري از تجاوز هوايي عراق را هم نداشتند، به ناچار بخشي از فشار خود عليه ايران را با نشان دادن چراغ سبز به عراق اعمال كردند و اميدوار بودند ايران با راها ساختن خواسته‌هاي خود، طرح و ابتكارعمل سازمان ملل براي پايان بخشيدن به جنگ را بپذيرد. در همين موقعيت بود كه عراق حملات خود را از سر گرفت. 48 ساعت پس از شروع دور جديد تهاجم عراق، يك كشتي باربري با پرچم كويت توسط يك قايق تندرو مورد حمله قرار گرفت. يك كشتي‌ باربري با پرچم كويت توسط يك قايق تندرو مورد حمله قرار گرفت. متقابلاً‌ عراق در ادامه حملات خود دو نفت‌كش يك يدك‌كش متعلق به ايران را مورد حمله قرار داد. سرانجام در تاريخ 1366.6.13 اصابت يك فروند موشك به جنوب كويت منجر به استمداد كويت از سازمان ملل شد. حمله موشكي به ساحل كويت در پاسخ به تهاجمات هوايي عراق، بحران منطقه خليج فارس را وارد مرحله جديدي كرد. اين حادثه نشان داد كه حضور نظامي آمريكا نه تنها كمكي به حل بحران نكرده، بلكه منجر به گسترش آن نيز شده است. ضمن اينكه صحت تحليل‌هاي موجود، يعني تأثير بازدارندگي حضور نيروهاي آمريكا در منطقه را در برابر ايران مخدوش كرد. آمريكا در اين وضعيت جديد به دنبال كسب ابتكار عمل در جنگ بود و چاره‌‌اي جز زدن ضربه مستقيم به ايران براي بازيابي آبروي از دست رفته‌اش نمي‌ديد. در تاريخ 30 شهريور 1366 دو فروند هلي‌كوپتر آمريكايي، كشتي «ايران اجر» متعلق به نيروي دريايي ارتش را به اتهام مين‌گذاري، بدون هيچ‌گونه هشدار قبلي مورد حمله قرار دادند كه در اين حادثه چهار ملوان اين كشتي شهيد، چهار تن مجروح و همچنين ده ملوان به اسارت آمريكايي‌ها درآمدند. آمريكا با افتخار و سروصداي فراوان اخبار اين عمليات را به سراسر جهان مخابره كرد. عمليات آمريكا عليه كشتي ايران يك شب قبل از سخنراني رئيس جمهور وقت ايران در مجمع عمومي سازمان ملل انجام گرفت اين خود دليلي منطقي است مبني بر اين كه چنين عملياتي با طراحي قبلي انجام گرفته است و خود آمريكايي‌ها نيز بعدها به اين امر اعتراف كردند. «واينبرگر» وزير دفاع آمريكا، با حضور در خليج فارس در هنگام غرق كشتي ايران اجرا با صراحت ابراز داشت: «وقتش رسيده، ريشه ملت ايران بايد خشكيده شود». در پاسخ به اين اتهام آمريكا بسيجيان نيروي دريايي سپاه در 13 مهر 1366، درصدد انجام عمليات «خفجي» روي چاه‌هاي نفتي عربستان در خليج فارس برآمدند كه بنابر دلايلي ميسر نشد. روز بعد يك تانكر عربستان سعودي به نام «ردالكبري» كه حامل مواد شيميايي بود در نزديكي سواحل امارات متحده عربي مورد حمله قرار گرفت و خسارات عمده‌اي ديد. پس از آن در 17 مهرماه، هلي‌كوپترهاي آمريكايي به قايق‌هاي تندرو ايراني كه در آب‌هاي كشور مشغول گشت‌زني بودند حمله كردند كه بر اثر اين حمله، دو قايق ايراني غرب شد و سه نفر از پاسداران انقلاب به شهادت رسيدند. همچنين بر اثر عمليات تدافعي قايق‌هاي ايراني، يك هلي‌كوپتر توپدار آمريكايي منهدم شد. يك هفته بعد نفت‌كش آمريكايي «سانگاري» كه در سواحل كويت لنگر انداخته بود مورد اصابت يك فروند موشك قرار گرفت و 18 نفر از خدمه آن زخمي شدند. فرداي آن روز هم نفت‌كش كويتي «سي‌ايل سيتي» كه تحت اسكورت ناوهاي آمريكايي بود و پرچم آمريكا را حمل مي‌كرد هدف موشك قرار گرفت و در نتيجه سه خدمه آن زخمي و نفت‌كش آسيب جدي ديد. كاخ سفيد در پي حمله موشكي ايران به اين دو كشتي، در 24 مهرماه اعلام كرد كه راه‌هاي پاسخ‌گويي به ايران را بررسي مي‌كند. در روز 1366.7.27 چهار ناوشكن آمريكايي به سكوهاي نفتي ايران به نام‌هاي «رشادت»، و «رسالت» حمله كردند و اين دو سكو را با شليك هزار گلوله‌ توپ منهدم نمودند. در پاسخ به اين اقدام آمريكا، سه روز بعد اسكله بندرالاحمدي كويت مورد اصابت يك فروند موشك قرار گرفت. اين حملات نظامي در خليج فارس كه شاهرگ حياتي نفت جهان به شمار مي‌رفت تأثير بسيار بدي در بازار بورس سهام به وجود آورد و چنان ركوردي را در اين بازار ايجاد كرد كه آمريكايي‌ها به آن «بحران دوشنبه سياه» لقب دادند. وحشت ايالات متحده از ادامه اين بحران اقتصادي كه حيات آمريكا را به طور جدي مورد تهديد قرار داده بود باعث شد آمريكا سياست جديدي را مبني بر عدم اقدام نظامي براي حمايت از كويت اعلام نمايد. تنها ماندن كويت در بحران اخير و همچنين ارسال پيام ايران مبني بر خودداري از تداوم حملات در صورت حفظ بي‌طرفي كويت و همچنين اعلام تلويحي كويت مبني بر عدم تمايل براي مواجهه با ايران باعث شد درگيري ميان ايران و آمريكا به طور موقت پايان يابد. بستن سنگها باز كردن سنگها در اين مرحله آمريكايي‌ها علي رغم اقدام نظامي عليه ايران، نه تنها نتوانستند ايران را از اقدام تلافي جويانه بازدارند، بلكه به هيچ گونه موفقيتي نيز براي پايان بخشيدن به جنگ دست نيافتند. ضمن اينكه برخلاف خواسته آمريكا اين ايران بود كه آخرين اقدام را انجام داد. در مرحله بعد آمريكا تلاش‌هاي گسترده‌اي را براي تصويب قطعنامه‌اي در جهت تحريم تجاري ايران به انجام رساند كه به دليل مخالف شوروي به نتيجه‌اي نرسيد و فعاليت‌هاي ديگر اين كشور براي تحريم اقتصادي همه جانبه ايران از جانب اروپا نيز بي‌نتيجه ماند و تنها تحريم تسليحاتي ايران بر اثر فشارهاي مستمر آمريكا تشديد شد. با توقف نبرد خليج فارس، توجه سپاه يك بار ديگر به جبهه‌هاي زميني معطوف شد و با انجام عمليات نصر 8 در شمال سليمانيه عراق، جنگ در زمين مجددا رونق گرفت. در برابر اين عملكرد ايران، غرب رويكرد ديگر را در پيش گرفت و آن مسلح كردن ارتش عراق و تقويت ماشين جنگي اين كشور بود كه با توجه به برتري ايران در صحنه نبرد، موازانه تسليحاتي را به نح قابل ملاحظه‌اي به نفع عراق تغيير داد. سيلي از تسليحات استراتژيك به سوي عراق سراز شد. انواع جنگنده‌هاي اخرين سيستم، موشك‌هيا دور برد و ميان برد، انبوه تانك، نفر بر، قبضه‌هيا توپ، هلي كوپتر و ... از سوي آمريكا، شوروي، انگليس، فرانسه، آلمان و ... با قيمت‌هاي مناسب و حتي بدون پرداخت پول، پس از هفت سال جنگ، عراق را به مراتب از شروع جنگ توانمندتر ساخت. اخبار غير آشكار نيز حكي از آن بود كه عراق در آستانه دستيابي به بمب اتمي است. همچنين در زمينه تهيه سلاح‌هاي شيمايي، حمايت بي‌دريغ كشورهاي اروپايي از عراق، موجب شد كه بغداد مهلك‌ترين مواد شيمياي را در زرادخانه‌هاي خود انبار كرده و از آنها در ميدان نبرد استفاده نمايد. اين در حالي بود كه ايران براي خريد ابتدايي‌ترين مايحتاج تسليحاتي هم دچار مشكل بود و قيمت‌هايي سرسام‌آور براي خريدهاي نظامي خود مي‌پرداخت و اين مسئله در كنار سقوط وحشتناك قيمت نفت و مشكلات جدي ايران براي صادرات نفت، به شدت پشتيباني مالي و تسليحاتي سپاه و ارتش را تحليل مي‌برد و اين تغيير توازن به نفع عراق و به زيان كشورمان هر روز بيشتر مي‌شد. ضمن اينكه فشارهاي بين‌المللي حتي از جانب متحدان قابل اعتماد ايران مانند سوريه ليبي نيز چند برابر شده و جو بين‌المللي سنگيني را عليه كشور به وجود آورده بود. بروز چنين شرايطي حاكي از آن بود كه فرصت جنگ عراق و ايران پايان يافته است و اين نزاع پس از حدود هشت سال در آستانه تعيين سرنوشت قرار دارد. دفاع ادامه مي‌يابد. با اين وجود، ايران براي حفظ برتري قوا، از طريق جبهه‌هاي زميني خود، جنگ را ادامه داد و پس از چند عمليات موفق در غرب كشور، در حالي كه عراق با موشك‌هاي دريافتي از شوروي، شهرهاي بزرگ كشور از جمله تهران را در پي در پي مورد حمله قرار مي داد سپاه پاسداران طي يك عمليات بزرگ در اسفند سال 1366 شهر كردنشين و استراتژيك حلبچه را به تصرف در آورد و يك بار ديگر قدرت نظامي خود را به نمايش گذاشت. اما ديگر رويه سابق چنگ با عراق كارگر نبود. تصميم جهاني براي جلوگيري از پيروزي ايران اتخاذ شده و عملا پس از عمليات آزاد سازي حلبچه آغاز گرديد. چند روز بعد از انجام عمليات والفجر 10 و ورود پاسداران انقلاب اسلامي به شهر حلبچه، صدام حكم اعدام تمامي مردم اين شهر را به دليل استقبال از نيروهاي ايراني صادر كرد و اين حكم را با بمباران بي‌سابقه شيميايي در اين شهر به اجرا در آورد. در پي اين بمباران، پنج هزار عراقي غير نظامي كشته شدند و حلبچه تا ده سال غير قابل سكونت اعلام شد. جنايت كشتار مردم حلبچه بسيار سهمگين بود وتا يك ماه كم و بيش در رسانه‌هاي خارجي بازتاب داشت اما در برابر چشمان حيرت زده جهانيان، هيچ اقدامي، حتي به صورت ظاهري و نمايشي از سوي مراجع و مجامع بين‌المليل براي محكوميت صدام انجام نگرفت و تدريجا اخبار آن به بايگاني‌ها سپرده شد. اين واقعه و بازتاب آن يك پيام براي ايران داشت از اين پس دست عراق براي هر كاري باز است. جمهوري اسلامي در موقعيت دشواري قرار داشت، از يك طرف به دليل برخورداري از برتري نظامي و ديدگاههاي اعتقادي خود مايل به عقب‌نشيني از مواضع اصولي و برخق خود نبود و از سوي ديگر براي پيگيري خواسته‌هايش در شرايط دشوار جهاني احتياج به يك عمليات بزرگ و پيروز ديگر داشت كه به دليل مشكلات نظامي فوق‌العاده‌اي كه به انها اشاره شد به زودي توانايي چنين كاري را نداشت. موقعيت جديد ايران به دليل عملكرد برخي عناصر ستون پنجم در كشور و مواضع سازش طلبانه بعضي محافل منزوي سياسي داخلي براي امريكا و متحدانش آشكار شد. بدين ترتيب همه چيز براي زدن ضربه نهايي آماده بود. عمليات نهايي شيطان در روز 25 فروردين سال 1367، برخورد رزم ناو (ساموئل رابرتز) با مين بهانه آغاز دور جديد اقدامات نظامي آمريكا عليه ايران شد. در تاريخ 29/1/1367 ناوهاي آمريكايي سكوهاي نفتي رشادت و سلمان و مبارك را مورد حمله قرار دادند و ناوهاي ايراني سهند و جوشن را كه براي عقب راندن ناوهاي آمريكايي اعزام شده بودند منهدم نمودند و رزمنا و سبلان را هم بمباران كردند. همزمان با حمله نظامي آمريكا در خليج فارس، ارتش عراق در منطقه «فاو» كه چسبيده به خليج فارس است با حمايت مستقيم هلي‌كوپترهاي توپدار آمريكايي و اجراي بمباران وسيع شيميايي به مواضع رزمندگان اسلام حمله كرد. اين حمله در شرايطي انجام شد كه بيشتر نيروهاي ايراني در جبهه‌هاي شمال غرب مستقر بوده و در حال تثبيت و تحكيم مواضع خود در حلبچه بودند. بدين ترتيب فاو در كمتر از 36 ساعت سقوط كرد و اينگونه، ورق به نفع عراق برگشت. ارتش عراق كه با تصرف فاو روحيه مضاعفي گرفته بود نام اين عمليات خود را «رمضان المبارك» نهاد و 38 روز بعد در حالي كه هنوز شوك بازپس گيري فاو توسط عراق در ميان قواي ايران حاكم بود، طي عملياتي كه آن را «توكلنا علي‌الله» نام نهاده بود به شلمچه حمله برد. شلمچه هم در كمتر از 72 ساعت سقوط كرد. در 29 خردادماه نيز لشكرهاي عراق با كمك نيروهاي منافقين شهر مهران را به تصرف در آورند. در روز 4 تيرماه عراق شروع عمليات «توكلنا علي الله 2» را اعلام كرد و طي دو - سه روز جزاير مجنون را از تصرف ايران خارج نمود. توان بالاي نظامي عراق، استفاده هول‌انگيز اين كشور از گازهاي شيميايي بدون اينكه كوچكترين برخورد بين‌المليل را در پي داشته باشد و غافلگيري جبهه خودي باعث شد كه ايران نتايج درخشانترين فتوحات خود را به عراق واگذار كند. اين در حالي بود كه ايران همزمان مشغول مقابله با تحركات نظامي آمريكا در خليج فارس نيز بود. مهمترين عامل تضعيف جبهه‌هاي خودي كمبود نيروي انساني محسوب مي‌شد. تبليغات ضعيف و ناشيانه ستاد تبليغات جنگ و سياست بي‌تدبيرانه برخي مسئولين مبني بر دور نگه داشتن جو داخلي كشور از وضعيت جنگي باعث شده بود كه افكار عمومي تصور صحيحي از جنگ نداشته باشند و ذهنيت «ايران هميشه پيروز» به گونه‌اي بر اذهان عمومي حاكم شده بود كه بحران حاكم بر جبهه‌ها و جنگ به سختي مورد قبول عموم قرار مي‌گرفت. اين مسئله موجب شده بود كه نياز شديد جبهه‌ها به نيروي انساني مورد درك جدي آحاد مردم قرار نگيرد و اين مشكل زماني مرتفع گرديد كه كار از كار گذشته بود. با اين حال عزم و اراده ملي هنوز بر تداوم دفاع و ضربه زدن به متجاوزين بعثي قرار داشت و با از ميان رفتن سياست غلط تبليغاتي، اميد آن مي‌رفت كه روند جنگ عليرغم دشواري‌هاي پيش آمده ادامه يابد. اين تصور در روز 12/4/67 از ميان رفت. ناو فوق مدرن آمريكايي موسوم به «وينسنس» در يك اقدام كاملا غير منتظره، يك فروند هواپيماي مسافربري ايران را كه عازم دبي بود با دو فروند موشك مورد اصابت قرار داد و آن را سرنگون ساخت. از ميان 290 مسافر مقتول اين پرواز كه همگي غير نظامي بودند تنها 190 جنازه سالم مانده از آب گرفته شد. آخرين اخطار آمريكا ابتدا ادعا كرد كه يك هواپيماي جنگي را سرنگون كرده است ولي بعد مدعي شد كه ناو «وينسنس» دچار اشتباه شده است اما به جاي غذرخواهي تقصير اين جريان را متوجه ايران دانست كه تن به توقف جنگ نمي‌دهد. مدتي بعد هم فرمانده ناو «وينسنس» از دست رييس جمهور وقت آمريكا مدال افتخار دريافت كرد. اصرار ايران به سازمان ملل متحد، سرانجام منر به تصويب يك قطعنامه از طرف شوراي امنيت شد كه البته در آن هيچ كس مقصر اين فاجعه معرفي نشد و تنها به ابراز تأسف از اصل عمل و تأكيد بر توقف بحران خاورميانه بسنده گرديد. اين فاجعه در حقيقت اخطاري بود به ايران مبني بر اينكه آمريكا از اين پس خود را در هر كاري براي توقف جنگ و تنبيه ايران به خاطر بازي با حيثيت اين كشور در خليج فارس آزاد مي‌داند. اين مسئله به صورت تلويحي از جانب مقامات ارشد كاخ سفيد نيز ابراز شد. انتظار هرگونه عكس‌العمل جهاني در برابر اقدامات آتي آمريكا بيهوده بود. امپراطوري‌هاي رسانه‌‌اي دنيا كه همگي تحت سيطره آمريكا و متحدانش قرار داشتند علاوه بر سانسور خبري جنايات آمريكا، فضاي منفي بي‌سابقه‌اي را عليه ايران تدارك ديده بودند. زمينه بريا زدن يك ضربه نهايي به پردردسرترين انقلاب جهان و خلاصي از شر آن كاملا مهيا بود. آمريكانيازي به دخالت مستقيم خود نمي‌ديد و اين وظيفه را مجددا بر عهده عراق گذاشت. عراقي كه قدرتي معادل 10 برابر نسبت به سال 1359 پيدا كرده بود و مجهزترين ارتش خاورميانه پس از اسرائيل را در اختيار داشت. در 15 تيرماه سال 67 عراق عملياتي با نام «توكلنا علي الله 3» را در منطقه حاج عمران، قلعه ديزه، پنجوين وم اووت شروع كرد و طي پنج روز كليه مناطق شمال كشور را كه در سال 66 و ارديبهشت سال 67 با عمليات‌هاي كربلاي 10، نصر 4، نصر 8 و بيت‌المقدس 6 آزاد شده بود باز پس گرفت. اساسي‌ترين نياز ايران در اين برهه از جنگ، زمان بود تا به بازسازي نيروهايش بپردازد، اما عراق با قدرت تمام كه قسمت اعظم آن را مديون حملات كابوس وار شيمايي خود بود اين مهم را از ايران دريغ مي‌كرد. در برخي محورها، رزمندگان اسلام قبل از اينكه فرصت آرايش نظامي پيدا كنند در سنگرهاي خود با گاز شيميايي به شهادت مي‌رسيدند. كمبود وسايل ضد شيميايي به دليل تحريم تسليحاني نيز ايران را در برابر اين حملات فلج مي‌كرد. صداي اعتراض‌هاي نمايندگان سياسي ايران هم نسبت به اين شيوه ناعادلانه و غير اصولي به جايي نمي‌رسيد. توكلنا علي... در 67/4/21 دشمن طي يك حركت گسترده و با نيرويي معادل 11 لشكر منطقه وسيعي در غرب عين خوش، موسيان و جنوب دهلران را اشغال كرد و در ادامه عمليات «توكلنا علي الله 3» و در كمتر از پنج ساعت، شهر دهلران را براي بار دوم پس از سال 59 به تصرف در آورد و طي اين حمله هزاران تن از نيروهاي ارتشي مستقر در منطقه را به اسارت در آورد. وقوع اين حادثه بيشتر به يك فاجعه شبيه بود تا يك رخداد نظامي، زيرا علاوه بر سرعت پيش روي دشمن و از هم گسيختگي نيروهاي خودي، شهر دهلران كه مقرر فرمانهي ارتش در جنوب كشور بود به تصرف دشمن درآمد. سقوط ناگهاني اين مناطق و پراكندگي تأثرانگيز هزاراان سرباز سرگردان در منطقه روحيه مردم را تضعيف نمود. در روز 22 تيرماه نيروهاي ايراني به جهت مقابله با حملات عراق و تمركز قوا در جبهه‌هاي جنوب از حلبچه عقب‌نشيني كردند. پس از عقب‌نشيني ايران از آخرين مناطق عراق در 22 تيرماه سلسله جلساتي در داخل كشور با هدف اتخاذ تصميم نهايي درباره جنگ تشكيل شد. امام راحل در روزهاي 23 و 24 تيرماه مشورت‌هايي را به صورت جداگانه انجام دادند. ولي نشست اصلي بر اساس دستور امام و با حضور چهل تن از شخصيت‌هاي مهم كشور در روز 25/4/67 تشكيل شد. امام در پيامي به اين جلسه ضمن بيان نظرات خود تصميم گيري در مورد آينده جنگ را به جلسه واگذار كردند. با گزارش نتايج اين جلسه به امام آن حضرت طي نامه تكان دهنده در همان روز خطاب به مسئولين كشور و نمايندگان مردم پذيرش قطعنامه 598 را اعلام كردند كه اين نامه روز بعد در صحن عمومي مجلس توسط حاج سيداحمد خميني قرائت شد. متن كامل اين نامه تاريخي امام خميني كه بعد ها محل مناقشات فراواني در ميان مسوولين لشكري و كشوري گرديد به اين شرح است: بسم الله الرحمن الرحيم با ياري خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبياء بزرگوار الهي و ائمه معصومين صلوات عليهم اجعمين....... حال كه مسئولان نظامي ما اعم از ارتش و سپاه كه خبرگان جنگ مي‌باشند، صريحاً اعتراف مي‌كنند كه ارتش اسلام به اين زودي‌ها هيچ پيروزي به دست نخواهند آورد و نظر به اين كه مسئولان دلسوز نظامي و سياسي نظام جمهوري اسلامي از اين پس جنگ را به هيچ وجه به صلاح كشور نمي‌دانند و با قاطعيت مي‌گويند كه يك دهم سلاحهايي را كه استكبار شرق و غرب در اختيار صدام گذارده‌اند به هيچ وجه و با هيچ قيمتي نمي‌شود در جهان تهيه كرد و با توجه به نامه تكان دهنده فرمانده سپاه پاسداران كه يكي از ده‌ها گزارش نظامي سياسي است كه بعد از شكست‌هاي اخير به اينجانب رسيده و به اعتراف جانشيني فرمانده كل نيروهاي مسلح،فرمانده سپاه يكي از معدود فرماندهاني است كه در صورت تهيه مايحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ مي‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهاي شيميايي و نبود وسائل خنثي كننده آن، اينجانب با آتش بس موافقت مي‌نمايم و براي روشن شدن در مورد اتخاذ اين تصميم تلخ به نكاتي از نامه فرمانده سپاه كه در تاريخ 2/4/67 نگاشته است اشاره مي‌شود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزي نداريم، ممكن است در صورت داشتن وسائلي كه در طول پنج سال به دست مي‌آوريم قدرت عمليات انهدامي و يا مقابله به مثل را داشته‌ باشيم و بعد از پايان سال 71 اگر ما داراي 350 تيپ پياده و 2500 تانك و 3000 توپ و 300هواپيماي جنگي و 300 هليكوپتر ...كه از ضرورتهاي جنگ در آن موقع است - داشته باشيم مي‌توان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندي داشته باشيم. وي مي‌گويد قابل ذكر است كه بايد توسعه نيروي سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نيم افزايش پيدا كند، او آورده است البته آمريكا را هم بايد از خليج فارس بيرون كنيم والا موفق نخواهيم بود. اين فرمانده مهمترين قسمت موفقيت طرح خود را تهيه به موقع بودجه و امكانات دانسته است و آورده است كه بعيد به نظر مي‌رسد دولت و ستاد فرماندهي كل قوا بتوانند به تعهد عمل كنند. البته با ذكر اين مطالب مي‌گويد بايد باز هم جنگيد كه اين ديگر شعاري بيش نيست. آقاي نخست وزير از قول وزراي اقتصاد و بودجه وضع مالي نظام را زير صفر اعلام كرده‌اند، مسئولان جنگ مي‌گويند تنها سلاحهائي را كه در شكستهاي اخير از دست داده‌ايم به اندازه تمام بودجه‌اي‌ است كه براي سپاه و ارتش در سال جاري در نظر گرفته شده بود. مسئولان سياسي مي‌گويند از آنجا كه مردم فهميده‌اند پيروزي سريعي به دست نمي‌آيد شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است. شما عزيزان از هر كس بهتر مي‌دانيد كه اين تصميم براي من چون زهر كشنده است ولي راضي به رضاي خداوند متعال هستم و براي صيانت از دين او و حفاظت از جمهوري اسلامي اگر آبروئي داشته باشم خرج مي‌كنم، خداوندا ما براي دين تو قيام كرديم و براي دين تو جنگيديم و براي حفظ دين تو آتش بس را قبول مي‌كنيم. خداوندا تو خود شاهدي كه ما لحظه‌اي با آمريكا و شوروي و تمام قدرتهاي جهان سرسازش نداريم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت كردن به اصول اسلامي خود مي‌دانيم. خداوندا در جهان شرك و كفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حيله و دوروئي ما غريبيم، تو خود ياريمان كن. خداوندا در هميشه تاريخ وقتي انبياء و اوليا و علماء تصميم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آميزند و جامعه‌اي دور از فساد و تباهي تشكيل دهند با مخالفتهاي ابوجهل‌ها و ابوسفيان‌‌هاي زمان خود مواجه شده‌اند. خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را براي رضاي تو قرباني كرديم غير از تو هيچكس را نداريم ما را براي اجراي فرامين و قوانين خود ياري فرما، خداوند از تو مي‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصيبم فرمائي. گفتم جلسه‌اي تشكيل گردد آتش بس را به مردم تفهيم نمايند. مواظف باشيد ممكن است افراد داغ و تند با شعارهاي انقلابي شما را از آنچه صلاح اسلام است دور كنند، صريحا مي‌گويم بايد تمام همتتان در توجيه اين كار باشد. قدمي انحرافي حرام است و موجب عكس العمل مي‌شود. شما مي‌دانيد كه مسئولان رده بالاي نظام با چشمي خونبار و قلبي مالامال از عشق به اسلام و ميهن اسلامي‌مان چنين تصميمي گرفته‌اند خدا را در نظر بگيريد و هر چه اتفاق مي‌افتد از دوست بدانيد، و السلام علينا و علي عباد الله الصالحين. روح‌الله الموسوي الخميني شنبه 25/تير/67 پس از قرائت نامه مذكور ، در حالي كه جوي ار اندوه و ماتم بر فضاي مجلس شوراي اسلامي سايه افكنده بود و صداي گريه تعدادي از نمايندگان نيز شنيده مي شد ،هاشمي رفسنجاني به تشريح وضعيت ايران در جبهه هاي جنگ پرداخت كه تا كنون متن اين سخنان منتشر نشده است. خبر رسمي پذيرش قطعنامه بدون هيچ مقدمه‌اي در اخبار ساعت 14 روز 27/4/67 از صداي جمهوري اسلامي ايران پخش گرديد. مردم به ويژه رزمندگان و افراد حزب اللهي و متدين و تمامي كساني كه در داخل و خارج كشور نسبت به نظام و انقلاب اسلامي تعلق خاطر داشتند و تازه شروع به مقابله با وضعيت جديد نموده بودند با انتشار اين خبر شگفت زده و كاملا غافلگير شدند و موجي از نگراني در ميان مردم پديد آمد. در نخستين ساعات حتي براي بسياري از مردم اين اقدام قابل قبول نبود و قطرات اشك و چهره‌هاي برافروخته حكايت از همين مسئله داشت. موج شايعات مبني بر دروغ بودن خبر راديو و يا حتي احتمال فوت حضرت امام در ميان مردم رواج پيدا كرد. سرانجام پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار حجاج ايراني در مكه معظمه كه به «پيام استقامت» معروف شد مردم را به آرامش رساند. تأثير اين پيام در آن مقطع بسيار عميق بود. امام پذيرش قطعنامه رابه نوشيدن جام زهر تشبيه كردند و از خداوند طلب لقاي او را نمودند و مردم را به استقامت و پايداري در برابر همه قدرتها دعوت نموده و اعلام كردند كه با پذيرش قعطنامه مسئله جنگ پايان نگرفته است. موج تحير، سرگرداني و ابهام ايجاد شده در ميان مردم به يكباره تبديل به شور مذهبي و احساس تكليف و در عين حال تقصير شد و... اما عراق طبق پيش بيني حضرت امام از پذيرش قعطنامه 598 توسط ايران استقبال نكرد. حتي صدام در جلسه اي اظهار داشت كه ما فكر مي كرديم خميني تنها مرد خدا و عبادت است ما نمي‌دانستيم او يك سياستمدار خبره است پذيرش قطعنامه پشت ما را مي شكند صدام حاضر نبود برتري فعلي خود را كه او را در آستانه رسيدن به آرزوهايش در سال 59 قرار داده بود با هيچ چيز معاوضه كند. در سحرگاه 31/4/67 و تنها سه روز پس از پاسخ رسمي ايران به سازمان ملل مبني بر پذيرش قطعنامه 598 و در شرايطي كه وزير خارجه وقت ايرن رد حال مذاكره با دبيركل سازمان ملل بود نيروهاي عراقي از دو محور كوشك و شلمچه به داخل خاك ايران پيشروي كردند و در مدت كمي توانستند تقريبا خرمشهر را به محاصره درآورند و حتي خود را به چند كيلومتري قرارگاه كربلا برسانند. انتشار خبر پيشروي دشمن به سمت جاده اهواز خرمشهر و تهديد دوباره خرمشهر ياداور رخدادهاي آغاز جنگ بود و بازتاب گسترده اي در ميان مردم به ويژه اهالي استان خوزستان داشت. در پي اين حادثه مردم كه كاملا حالت جنگي پيدا كرده بودند بار ديگر بسيج شدند. نيروهايي كه هشت سال در جبهه ها حضور داشته و بسياري از آنها بارها زخمي شده بودند دوباره به جبهه ها آمدند. با اين دگرگوني در روحيه و نگرش حاكم بر جامعه درباره تجاوز نيروهاي ارتش عراق سپاه نيز خطوط دفاعي را براي مقابله با عراق تشكيل داد. مجموعه اين رخدادها كه براي عراق غيرقابل پيش بيني بود اوضاع را به سود ايران تغيير داد. كربلا در الغدير... در چنين شرايط دشواري كه خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار داشتند حاج سيداحمد خميني پيام امام را تلفني براي فرمانده وقت سپاه اينچنين قرائت كرد: اين نقطه حياتي كفر و اسلام است يعني نقطه شكست يا پيروزي اسلام است يا كفر و بايد متر به متر جنگيد و هيچ عذري از هيچ كس پذيرفته نيست و اينجا نقطه اي است كه يا موجب مي شود سپاه حيات پيدا كند دوباره در كشور و يا براي هميشه يك سپاه ذليل و مرده اي بشود. پيام امام بلافاصله در ميان فرماندهان سپاه قرارگاه و بسيجيان و سپاهان منتشر شد و خروش عجيبي را ايجاد كرد. بوي نشاط و جهاد در همه جبهه‌هاي جنوب به مشام مي رسيد روز جمعه مقابله قواي اسلام با قواي كفر آغاز شد و طي سه روز بسيجيان و پاسداران كه عمده ترين مهماتشان سلاح انفرادي بود گوشت و پوست خود را در مقابل تسليحات زرهي عراق قرار دادند و درست مانند روزهاي ابتداي جنگ، نبرد تن و تانك در اطراف خرمشهر به جريان افتاد. در كمال تعجب ارتش عراق گرفتار چنان تلاشي و اضمحلالي شد كه گزارشات مربوط به آن صدام رابه وحشت انداخت و متعاقبا دولت عراق پذيرش قطعنامه 598 وعقب نشيني از خاك ايران را اعلام كرد. اين در حالي بود كه بسيجيان و پاسداران عراق را تا مرزهاي بين المللي عقب رانده بودند و بيم آن مي رفت كه وارد خاك عراق شوند و جريانات ابتداي جنگ تكرار شود، اما فرماندهي كل قوا مانع از چنين اقدامي شد و تعهد خود را نسبت به قبول قطعنامه 598 اعلام كرد. نام اين عمليات حسيني كه آخرين نبرد ميان ايران و عراق بود به دليل تقارن با عيد غدير خم «الغدير» گذاشته شد همزمان با نبرد «الغدير» در جنوب كشور غرب ايران نيز آبستن حوادث مهمي بود . عراق آخرين تير تركش خود را به سوي ايران اسلامي رها كرد و واحدهاي به اصطلاح نظامي تحت امر مسعود رجوي را كه در افواه عمومي مردم ايران به منافقين شهرت داشتند ، با پشتيباني هوايي و زميني به خاك ايران گسيل داشت . نيروهاي مسعود رجوي با توهم هزيمت نظام اسلامي به دليل شكست هاي نظامي اش در جبهه هاي جنوب و پذيرش قطعنامه 598 ، با سوداي فتح سه روزه تهران ، در جاده هاي آسفالته ي منتهي به پايتخت ، اقدام به ستون كشي نظامي نمودند. اين نمايش كودكانه در ميان اعضاي گروهك رجوي «عمليات فروغ جاويدان» نام گرفته بود كه با ضد حمله جانانه قواي اسلام ، تحت نام «عمليات مرصاد» به چنان سرنوشتي دچار شد كه در تاريخ دفاع مقدس بي نظير بود. *به قلم: محمد علي صمدي ويژه دفاع مقدس در خبرگزاري فارس انتهاي پيام/

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903171363

برچسب‌ها: